پسرک موتور سوار
امروز خواب بودم که یگانه اومد برداشتت و رفت توی حال. بعد دیدم این عکسا رو ازت گرفته و کلی با هم بازی کردین. بعد هم خواهری صبحونتو با قطره چکون دهنت کرد. بای بای ...
نویسنده :
مامی
14:43
پسرک بازیگوش
سلام به پسر گل و بازیگوشم. پریشب ساعتای 9 رفتیم پارک نزدیکای خونمون. اخه یگانه جون یکم هوس پارک کرده بود. شما هم با خواهری تاب می خوردی و کیف میکردی. بعد هم با بابا رو نیمکت نشسته بودین و حرفای مردونه میزدین. من و یگانه هم با هم بودیم و خواهری به سبک های عجیب غریب خودش سرسره بازی میکرد . خواهریت خیلی شجاست. امیدوارم تو هم همینجوری باشی. بعد از پارک یه سر رفتیم خونه مامانی. اونا هم از دیدنت خیلی خوشحال شدن و توی نافلا همچین خودتو سر به زیر و اروم و معصوم میگیری اونجا که دل همه رو میبری. ...
نویسنده :
مامی
14:34
عاشق معصومیت نگاهتم عزیزم
پسرم با تو هرگز سخت که نمیگدرد هیچ بلکه شادیمان کامل میشود. ...
نویسنده :
مامی
19:23
بدون عنوان
بدون عنوان
حمید رضا در پایان 5 ماهگی
پسر گلم خیلی دوست داشتم هر روز برات چند خطی بنویسم. ولی یه مدت مودم خراب بود و یه مدت لب تاب مشکل داشت و خلاصه میخوام امروز هر چی یادم میاد برات بگم. 1.گل پسرم تاج سرم 4 ماه و نیمه بودی که با مامانی برا جکاب کلی رفتیم ازما. خیلی ازت راضی بوذ و گفت ماشالا سالم و سرحالی. من و مامانی میگفتیم اقای دکتر خیلی ساکته اصلا صداش در نمیاد خیلی مظلومه. که گفت بچه ای که شیر مادر بخوره همین طوری و کلی از فواید شیر مادر گفت. من و مامانی خیلی ذوق کردیم و خدا را از ته قلب شکر. نمیدونی روزی چند بار خدا رو شکر میکنم به خاطر این معجره ی بی بدلیل. این شیر گرم و سالم و همیشه اماده. چیزی که غیر خودش کسی نمیتونه حتی یه قطرشو درست کنه. گفت از پایان 5 ماهگی فرنی رو...
نویسنده :
مامی
16:51